حال با توجه به بحث وسعت روح انسانی که در چند پست قبلی به آن پرداختیم، آیا متوجّه شدی یعنی چه که گفته شده:
روح یا حقیقت انسان در حین استقرار در منزل اصلی خود، در مراتب نازلهی خود محدود و محجوب شده تا مرحلهای که در واقع از آن حقیقت خبری نیست؟
و آیا معلوم شد یعنی چه که انسان دارای دو چهره است، یکی چهرهی قدسی والهی و یکی هم چهرهی اسفلسافلی؛ که در تنزّل بهسوی اسفل سافل، از آن چهرهی اصلی نبریده و جدا نشده است.
نفس انسان بین روح – که مخلوق بیواسطهی حق است – و جسم قرار دارد.
یعنی نه نور محض است، نه ظلمت محض،
و به همین جهت هر صفت الهی را به صورت خاص و مبهم دارا است.
وسعت روح انسانی
در این بحث؛ پس از توجه به چگونگی وجود نفس انسان، میخواهیم مقام و مرتبهی آن را در نظام آفرینش به صورت سرفصل گوشزد نماییم.
روش معرفت نفس؛ روشی است که معتقد است معرفتِ «نفس انسان » یعنی «جهان صغیر»، راه وصول به معرفت «جهان کبیر» است
و لذا از این منظر به انسان مینگرد تا به معرفت حق نایل آید،
ولی نه به خدای درون ذهنها که با علم حصولی از وجود او آگاهی مییابند.