توحید در سه ساحت هستی عبارت است است از:
الف: «توحید عالَم ماده» که در این منظر روشن میشود تمام حرکات عالم ماده، ریشه در آن ذات متحول عالم ماده دارد و بحث حرکت جوهری از آن جوهر حرکتمند خبر میدهد.
ب: «توحید انسان» که روشن میکند همة قوا و حرکات انسان ریشه در نفس جامع و مجرد او دارد و بحث معرفت نفس حکایتگر آن است.
ج: «توحید عالم هستی» که روشن میکند وجود و تدبیر عالَم و آدم در گرو ذات اَحدی است.
ولی تا انسان معنی توحید حضوری و وجودی را با نظر به نفسِ مجرد خود نشناسد نمیداند چگونه باید به دنبال توحید عالم هستی بگردد
و لذا اصلاً نمیتواند خدا را ببیند، و معنی دیدن خدا را هم نمیفهمد
و در نتیجه نمیتواند عالَم کبیر را به تماشا بنشیند و خود را در عالم، در آغوش خدا بیابد،
بلکه با هزار تأسف ممکن است با دانایی به خدایِ مفهومی، هرچه بیشتر جذب کثرت بیپایان عالَم ماده بشود و از خداشناسی خود هیچ بهرهای نبرد. این همان بلای بزرگ است که بر سر انسان می آید.