با توجه به چند مطلب قبل آیا متوجّه شدید یعنی چه که گفته شده:
روح یا حقیقت انسان در حین استقرار در منزل اصلی خود، در مراتب نازلهی خود محدود و محجوب شده تا مرحلهای که در واقع از آن حقیقت خبری نیست؟
و آیا معلوم شد یعنی چه که انسان دارای دو چهره است، یکی چهرهی قدسی والهی و یکی هم چهرهی اسفلسافلی؛ که در تنزّل بهسوی اسفل سافل، از آن چهرهی اصلی نبریده و جدا نشده است.
نفس انسان بین روح – که مخلوق بیواسطهی حق است – و جسم قرار دارد.
یعنی نه نور محض است، نه ظلمت محض، و به همین جهت هر صفت الهی را به صورت خاص و مبهم دارا است.
به وسیلهی نفس یا خیال، مقام عالی وجود و مقام دانی وجود به یکدیگر میپیوندد و در مرتبهی نفس انسانی، نورانی و ظلمانی یکی میشوند.
پس به خودی خود نفس یا خیال انسان؛ نه عالی است و نه دانی؛ نه روح است و نه جسم، ولی ممکن است در ظلمات دنیای مادی سقوط کند و به مقامی دون مقام انسانیت فرو افتد.
چنانچه پیامبر خدا«صلواةاللهعلیهوآله» فرمود: « اَلنّاسُ نِیامٌ فَاِذا ماتُوا انْتَبِهُوا»
یعنی مردم هم اکنون که در این دنیا هستند در خواباند و چون مُردند، بیدار میشوند.
پس در حالت اولیه مردم در یک بِیْنابِیْنی بهسر میبرند، مگر اینکه با نور روح، ظلمت خود را از بین ببرند.