از مسائلی که معرفت به
نفس برای ما روشن میکند این است که حکم حضور موجود مجرد در عالَم،
با حکم حضور
پدیدههای مادی، در عالم فرق دارد.
به طوریکه حضور مجردات همه جا هست بدون اینکه
آنجایی که ماده هست جا برای حضور مجرد تنگ باشد.
مثل حضور نفس در بدن که اعضای
مادی بدن مانع حضور نفس مجرد در جای جای بدن نیستند.
چرا که اصلاً مجرد از سنخ
دیگر است و ماده است که مزاحم حضور ماده میشود.
وقتی روشن شد که ماده
مانع حضور مجردات نمیتواند باشد،
دیگر انتظار نداریم که در هنگام مرگ وسایل مادی
توان مقابله با فرشته مرگ را داشته باشند
و نیز با روشن شدن این مطلب، حضور ملائکه
و خداوند در کل هستی برایمان معنی پیدا میکند؛
که ما چه در درون اطاق باشیم و چه
در کف دشت؛
حضور خداوند، حضوری خاص است و نمیتوان گفت در فلان مکان، یا جای موجود
مادی است و یا جای موجود مجرد،
بلکه باید گفت:
در عینی که یک مکان مادی است، موجود
مجرد میتواند در آن مکان نیز حضور کامل و تمام داشته باشد.
چون ماده مانع حضور
مجرد نیست.