1- وقتی پذیرفتیم که گوشها و زبانها منتظر گفت تازهای است – اما نه تازهای بریده از حکمت گذشته – روش « معرفت هستی از طریق معرفت نفس » یکی از آن زبانهاست که میخواهد هرکس به خودش نظر کند
ولی خودی عاری از همه چیز،
حتی عاری از بدن و زمان و مکان، تا جایی که انسان از سر حیرت و تعجب بگوید:
وه، چه بیرنگ و بینشان که منم کی بدانـم مـرا چنـان که منـم
و در این حال از اصالت دادن به «ماهیات» عبور کرده و با «وجود» روبهرو میشود،
یعنی متوجه میشود که خودش فقط هست،
بدون آنکه نظر بر چیستی یا ماهیت خود داشته باشد و این اولین قدم ارتباط با معلوم زنده است و نه معلوم مرده.[1]
منبع : کتاب نکته از معرفت النفس استاد طاهرزاده