اینکه نفس وحدت ذاتی دارد و در واقع کثرت کمالاتش آن را از وحدت خارج نمیکند موجب میشود که هر چیزی را که غیر خودش است به خوبی تحمل نکند؛
چون ذات و حقیقتش در مقام وحدت و یگانگی است،
حتی اگر ناخن شما از بدنتان تا حدی جدا شود و امید پیوستن آن به بدن از بین برود دیگر نفس نمیتواند وجود آن ناخن را تحمل کند و میخواهد آن را جدا کند،
چون دوگانگی را حتی در بدنش نمیخواهد.
در مورد پیوند اعضاء بدن انسانی به انسان دیگر همین مشکل هست که باید نفس عضو پیوندی را مثلاً کلیه را بپذیرد و آن را جزء خود بداند وگرنه آن را تدبیر نمیکند و بهکار نمیگیرد؛
و به همین جهت هم سعی میشود حتیالامکان شباهتهایی بین هردو بدن باشد و بعدهم مدتی با مصرف دارو، نفس را از توجه طبیعی به بدن منصرف میکنند تا آهستهآهسته به آن عضو جدید عادت کند.
با این حال ممکن است بعد از یکسال یک مرتبه آن را پس بزند.
همه این عکسالعملها ریشه در وحدت ذاتی نفس دارد که حتی غیر بدن خود را نمیخواهد،
چون در موقع استفاده از بدن، بدنی را میخواهد که خودش ساخته و میتواند با آن تا حد ممکن اتحاد برقرار کند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت : در همین راستا است که اندیشمندان « تناسخ» را محال میدانند و ثابت میکنند هرگز نمیشود انسانی که مرده است و بدن خود را رها کردهاست، باز به دنیا برگردد و در بدن دیگری برود و ادامه حیات بدهد، چراکه نفس انسان فقط با بدن خود میتواند وحدت ایجاد کند.
(در رابطه با دلایل ابطال تناسخ میتوانید به فصل نهم کتاب «معرفتالنفس والحشر» از استاد طاهرزاده رجوع فرمایید)