اینکه ملاحظه کردهاید وقتی در کلاس درس،
چشمِ شما به معلم است ولی نَفْسِ شما به جایی غیر از کلاس و معلم توجه و نظر دارد،
در عینی که عمل بینایی چشم با تطابق عدسی و انعکاس تصویر روی لکه زرد شبکیه انجام میگیرد.
وقتی معلم شِکلکی در میآورد و همه حاضران میخندند، تازه شما به خود میآیید و از بقیه میپرسید: معلم چه کرد؟!
چون نفس شما در آنجا حاضر نبود و توجهش در جای دیگری بود؛
این چشم با اینکه به سوی معلم بود، ولی ندید.
یعنی در واقع «منِ» انسان با چشم میبیند، نه اینکه چشم به خودیخود بیننده باشد.
گوش هم همین طور است :
یا در مورد گوش هم همینطور است. گاهی که نفس نظر به گوینده ندارد و نظرش در جای دیگر است،
همة فعل و انفعال شنوایی از نظر فیزیولوژی و قوانین مادی بدن انجام میشود، ولی شخص سخنان گوینده را نمیشنود.
چرا؟
چون نفس است که با گوش میشنود و لذا وقتی نفس در صحنه نیست گوش نمیشنود.
پس میگوییم « همة ادراکات مخصوص نفس است» یعنی:
پرتوروح است، نطقوچشم وگوش پرتو آتــش بود در آب جـــوش
به سختی فهمیدمش
(:
موفق باشین