از برکاتی که میتوان در بحث معرفت نفس پیگیری نمود؛
کشف رابطهی کثرتها نسبت به مقام ذات احدی است.
بهترین مثالی که میتواند روشنکنندهی صدور و نسبت صدوری کثرات از نَفَس رحمانی و همچنین روشنکنندهی وحدت نَفَس رحمانی با اجزاء عالَم باشد، مثالی است که در نفس انسان وجود دارد.
شما وقتی یک مطلب علمی را میدانید ولی قصد بیان آن را ندارید، در این مرحله تصورِ خاصی از کلمات و جملاتی که باید بهوسیله آنها مطلب علمیتان را بیان کنید، در ذهن ندارید یا حتی ترتیبی را که در استدلال به صورت صغری و کبری باید رعایت کنید، در ذهن ندارید.
بدیهی است که در این مرحله حتی هیچ ارادهای برای تحرک زبان و بیان الفاظ ندارید. یعنی در این مرحله هنوز الفاظی که آن مطلب علمی را بیان میکنند به صورت پدیدهی طبیعی موجود نمیباشند.
ولی وقتی خواستید آن مطلب علمی را مطرح کنید بهخوبی مقدمات بیان مطلب را در ذهن خود ایجاد کرده و از آن پس همان مطلب را به صورت کلمات و الفاظ طبیعی اظهار میکنید.
شما چون این آمادگی را در خود میبینید، تفهیم مطلب را با حفظ مراتب فوق آغاز میکنید. مقدمات عقلی برهان را در عقل خود در نظر گرفته و الفاظ ذهنیای را که بیانکنندهی آن مقدمات علمی هستند در ذهن و خیال خود ترسیم میکنید و پس از آن، الفاظ مادی و طبیعی را پدید میآورید.
یعنی آن معنای عقلی که در نفس شما از قبل به صورت اجمال وجود داشت؛ پس از ملاحظهی تفصیلی، علت پیدایش تصورات خیالی گشته و این تصورات خیالی نیز موجب ایجاد الفاظ طبیعی شدهاند.
پس رابطهی مَلَکهی علمی با تصورات ذهنی و الفاظ طبیعی مربوط به آن، یک رابطهی علمیِ صدوری و ایجادی است.
به این معنا که هستی و وجود آنها متکی به هستی آن معنای عقلی بوده و از ناحیهی آن معنا، افاضه و صادر شده و نزول یافتهاند.
نمونهای از ربط عالمِ خلق با عالَمِ امر:
آنچه پیوستگی و ربط این تصورات خیالی و الفاظ طبیعی را با آن معنای عقلی بهخوبی روشن میکند، این حقیقت است که اگر شما در ضمن صحبت، آن ملکهی عقلی خود را به یکباره از دست بدهید همهی تصورات و الفاظ شما از نظم و روال عقلی خود خارج میشود و از بیان ادامهی مطلب باز میمانید.
از طرفی این الفاظ که از خزینهی عقلی شما صادر میشود، مثل صادر شدن قطرات باران از ابر نیست که پس از مدتی خزینهی آن یعنی ابر از بین برود (چون ریزش باران بهطور تجافی است و نه تجلّی) اما خزینهی عقلی که معانی خیالی و لفظی از آن صادر میشود، هرگز کاستی نمیپذیرد و شما پس از بیان یک معنای علمی، فاقد آن معنا نمیشوید، حتی اگر هزار بار آن مطلب علمی را بیان کنید هیچ اندازه از منبع آن کاسته نمیشود،
چون صدور آن به صورت تجلّی است و نه تجافی.
از طرفی آن ملکهی علمی با مظاهر گوناگون خود در صورت خیالی و لفظی، دارای یک وحدت حقیقی است و چون رابطهی بین آن معنی و لفظِ مربوط به آن معنی، یک رابطهی حقیقی است و واقعاً بین آنها وحدت جاری است، وقتی هم کسی آن الفاظ را شنید، همان معنا را که مورد نظر شماست میفهمد،
درحالیکه وقتی به صورت تجافی از مبدء خود صادر شده باشد دیگر چنین وحدتی بین شیء و مبداء آن حاکم نیست.
و این حالت بین نفس و صورت ذهنی و صورت الفاظِ آن شبیه نسبت صدوری و ایجادی نَفَس رحمانی با اجزاء عالم است و شاهد گویایی برای اظهار کیفیت وحدتی است که در مراتب مختلف فیض منبسط و نَفَس رحمانی وجود دارد.
کیفیت صدور کثرت از وحدت، ما را متوجه این نکته مینماید که فیض منبسط با کیفیتِ وحدتی که دارد، واحد حقیقی بودن جهان را تضمین میکند،
چون در تمام مراتب ظهور، وحدت حقیقی حاضر است و این ظهورات نه تنها معلول نَفَس رحمانی است، بلکه مانع حضور نَفَس رحمانی در سرتاسر عالم ظهور، نمیباشد.
پینوشت :
در متون دینی و عقلی ما روشن و مبرهن شدهاست که عالم جبروت یا عالم عقل و یا عرش از عالم لاهوت یا عالم الهی صادر شده و عالم ملکوت نیز از عالم جبروت صادر گشته و عالم ناسوت یا عالم ماده و یا ارض از عالم ملکوت صادر شده است. با دقت در رابطه بین عقل و ذهن و لفظ میتوان به این نکته ارزشمند پیبرد.